اشنویه از شهرهای مرزی استان آذربایجان غربی است که در قسمت غربی این استان قرار دارد. این شهر مرکز شهرستان اشنویه است. این شهر از غرب با کشور عراق، از جنوب با پیرانشهر، از شرق با نقده و از شمال با ارومیه هممرز است.ارتفاع شهر اشنویه از سطح دریا ۱۴۷۰ متر و مرتفعترین نقطه آن در جنوب شرقی ۳۵۰۰ متر است.
پیشینه تاریخی
اشنویه که از دیرباز مسکن کردهای موسوم به هذبانیه (هذبانی) بود، تا سدههای بعد همچنان آبادانی خود را حفظ کرد. هذبانیان از مراتع اطراف آنجا، برای نگهداری احشام خود بهره میجستند.تیرهای از آنان نیز که رَوّادیان (کُرد) نامیده میشدند، در ارمنستان سکنی گزیدند.روادیان که در آذربایجان و کردستان نفوذ داشتند، در سدهٔ ۲ قمری از اطاعت عباسیان سرباز زدند و چندی حکومت مستقلی به رهبری علی فرزند صدقه در آذربایجان به وجود آوردند. آنان ارومیه را مرکز فرمانروایی خود قرار دادند و شهرهای اشنویه، خوی، شاهپور، لاجان و نقده را در اختیار داشتند. پس از آن، به ویژه در سدههای ۷ و ۸ ق، ولایات ارومیه و اشنویه از سرنوشتی یکسان برخوردار بودهاند. در عهد فرمانروایی اتابکان در ۶۰۲ق نبردی میان سپاهیان اتابک ابوبکر (فرمانروای عراق و آذربایجان) و علاءالدین (اتابک مراغه)، روی داد. علاءالدین که توان نبرد نداشت، پیشنهاد صلح کرد و یکی از دژهای خود را به ابوبکر واگذاشت و در مقابل، ابوبکر نیز حکومت اشنویه و ارومیه را به وی سپرد.
در سال ۱۹۰۹ میلادی برابر با ۱۲۸۷ ه. ش، عثمانیها با تمام قدرت نظامی خود اشنویه را تسخیر کرده و مردم آن را کشتار نمودند، وجود عثمانیها و روسها در این منطقه ضرر و زیان جانی و مالی فراوانی برای مردم اشنویه در پی داشت. پس از روسها نوبت آشوریها رسید که به شهر هجوم بیاورند که به زنان و کودکان نیز رحم نکردند، بدنبال جنگ آشوریها و روسها قحطی بزرگی بوجود آمد و مردم از وحشت و قحطی و فرط گرسنگی به طرف عراق (موصل و کرکوک) حرکت کردند؛ بدنبال این وقایع از ۱۳هزار نفر مردم شهر اشنویه در آن زمان، تنها چندصد تن باقی ماندند.
جغرافیای شهر
شهرستان اشنویه با ارتفاع متوسط ۵۰۸۰ فوت معادل ۱۵۲۴ متر، طول جغرافیایی آن ۴۵ درجه و ۶۰ دقیقه و عرض ۳۷ درجه و ۲ دقیقه و ۲۰ ثانیه واختلاف ساعت آن با تهران ۲۰ دقیقه و ۱۲ ثانیهاست. شهر اشنویه مرکز شهرستان و فاصله آن با مرکز استان ۷۰ کیلومتر است و در جنوب غرب استان آذربایجان غربی قرار دارد. با شهرستان ارومیه در شمال، با شهرستان نقده در شرق، با شهرستان پیرانشهر درجنوب و دو کشورعراق و ترکیه در غرب ارتباط دارد. جمعیت شهری آن بیش از سی و دو هزار نفر و جمعیت شهرستان بیش از هفتاد و دو هزار نفر میباشد.
جاهای دیدنی اشنویه در استان آذربایجان غربی
روستای بیمضرته
شهرستان اشنویه درجنوب غرب استان آذربایجان غربی قرار دارد و با شهرستان ارومیه در شمال با شهرستان نقده در شرق با شهرستان پیرانشهر درجنوب و دوکشور عراق و ترکیه در غرب، در ارتباط است.
قدمت تاریخی این شهرستان به حدود ۹۰۰ سال پیش از میلاد میرسد .
در دوران گذشته این شهرستان چهار دروازه به نامهای دروازه روستای ( گرد کاشان ) واقع در ضلع شمالی, دروازه چشمه رکاباد واقع در روستای ( چشمه گل ) در ضلع شرقی، دروازه روستای ( حسن آباد ) واقع در ضلع غربی، دروازه روستای ( بیمضرته ) واقع در ضلع جنوبی، دارا بوده است.
بر اساس نقل قولی نام اشنویه از زبان کلدانیها گرفته شده و به معنی سنگر، برج و قلعه است.
در بعضی از کتابهای تاریخی ( اشنه ) آمده است که در فرهنگ دهخدا به معنای گل سفید رنگ و خوشبو میباشد . در دوره باستان اقوامی مثل گوتیها ، مادها ، کاسیها و اورارتوها در این منطقه زندگی کرده اند .
روستای بیمضرته از روستاهای اشنویه است و در جنوب غربی شهر اشنویه واقع شده است, این روستا ۷ کیلومتر با شهر اشنویه فاصله دارد و از طریق جاده روستای سنگان در غرب اشنویه میتوان به این منطقه رفت. این روستا دشتهای سرسبز و زیبایی دارد.
تپه قلات سید بیمضرته در روستای بیمضرته واقع شده که در تاریخ ۲۸ شهریور ۱۳۸۶ با شمارهٔ ثبت ۱۹۵۹۳ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
این روستا دارای گورستان میباشد که ابعاد آن ۲۰۰ *۲۰۰ متر است و قدمت آن به قرن هفتم هجری میرسد.
سنگ قبرهای سادهی فراوانی در این گورستان قرار دارد.بقایای مخروبهٔ یک کلیسای قدیمی نیز در نزدیکی این قبرستان واقع شده که سکونت مسیحیان را در دوران گذشته در این منطقه نشان میدهد.
جنگل میر آباد
روستای میرآباد در غرب شهرستان اشنویه و در مجاورت رودخانه گادر واقع شده و تابع بخش نالوس میباشد. این روستا ۱۲ کیلومتر با شهر اشنویه فاصله دارد.
برای بازدید از جنگلهای روستای میراوه باید از جاده اشنویه – پیرانشهر اقدام کرد. بعداز عبور از پل موسوم به “پل پوش آباد” در سمت راست، جاده خاکی قرار دارد که به طرف روستای هق و سپس به میراوه منتهی میشود.
هر چند وضعیت جاده منتهی به جنگلهای میراوه چندان مناسب نیست ولی دیدن طبیعت سرسبز و زیبای این منطقه چاله چولههای متعدد جاده را از یاد شما خواهد برد،ازمجموع کل پلاک روستای میراباد درحدود ۹۰ هکتار آن بصورت جنگل نیمه انبوه شامل درختان زالزالک ، سیب وحشی، گلابی وحشی، آلو،نسترن و…میباشد که علاوه بر نقش تفرجگاهی وحفاظت آب و خاک ازمیوههای این درختان نیز بهره برداری میشود.
سنگ کیله میش
جایگاه این سنگ تاریخی جزو ملک روستای «درود» به غرب شهرستان اشنویه است که در زبان کوردی «دڕوو» به معنای (خار) خوانده میشود. روستای درود بالاتر از روستای شیخان در دهستان هیق قرار گرفته است معبد و گذرگاه و همچنین رشته کوه معروفی در نوار مرزی ایران و عراق نام خود را از این سنگ گرفتهاند.
این سنگنوشته به جای ستون مرزی در سر راه رواندوز به اشنویه در وسط گردنه کوهی که اشنویه را از رواندوز جدا میسازد نصب شده بود با وقوع جنگ بین ایران و عراق با توجه به اهمیت تاریخی و به منظور حفظ این میراث ارزشمند فرهنگی از آسیبهای احتمالی در سال ۱۳۶۵ به پیشنهاد برخی از فرهنگ دوستان منطقه و با مساعدتهای مرکز باستانشناسی ایران و سازمان میراث فرهنگی این سنگنوشتهی تاریخی به موزه ارومیه انتقال یافت و با انتقال این کتیبه به موزه ارومیه از خطر نابودی نجات یافت امید است در آینده بعد از آرامش کامل با اتخاذ تدابیر لازم به محل اصلی انتقال و تحت حفاظت قرار گیرد.
کتیبه سنگی کلاشین به خاطر جنس خاص این سنگ مشهور است که این نوع سنگ در منطقه یافت نمیشود و ظاهرا این سنگ از مکان دیگری به این مکان آورده شده است کتیبه به صورت یکپارچه و با دو خط میخی او رارتویی و آشوری در هر چهار طرف سنگ دارای نوشته میباشد.
قسمت آشوری این سنگ در اثر تیراندازیهای مکرر افراد ناآگاه به شدت آسیب دیده است ولی خطوط آن هنوز خواناست. در قسمت پشت کتیبه که به زبان اورارتویی است ساییدگی بر روی سنگ دیده میشود.
ارتفاع این سنگ نوشته ۱۶۷ سانتیمتر است و عرض باریک آن چهل سانتیمتر است که به عنوان رشته و اتصال در مقر چهارگوش وسط پایه به ابعاد ۲۳x 4 سانتی متر جای گرفته است ضخامت کتیبه از بالا به پایین از ۲۸ تا ۳۰ سانتی متر متغیر است . اضلاع چهارگوش پایه حدود ۱۱۲ x 114 سانتی متر است و این سنگ بر روی یک پایه مکعب شکل گرفته است و وزن این کتیبه همراه با پایهاش ۶/۱ تن میباشد
معرفی کیلهشین
نخستین کسی که این لوحه را به دنیا معرفی کرد شولتز باستانشناس آلمانی بود که در سال ۱۸۲۹ این سنگ را کشف کرده و از آن کپیبرداری نمود، اما چند روز بعداز کپیبرداری این شخص به قتل رسید و هنگام کشته شدن رونوشتی را که از خطوط این سنگ برداشته بود از بین رفت.
پس از مرگ شولتز در سال ۱۸۳۸ ژنرال راولسنین کاشف معروف بیستون و آشورشناس مشهور انگلیسی قسمتی از خطوط این سنگ را رونویسی نمود و آن را در معرض مطالعه دانشمندان و علاقمندان قرار میدهد. در سال ۱۸۵۲ خانیکوف روسی و در سال ۱۸۵۸ بلاو از این سنگ قالب تهیه میکنند و در سال ۱۸۵۸ بلاو از مجموع مطالعات انجام شده مطلبی تهیه و منتشر مینماید.
در سال ۱۸۸۲ میلادی مستشرق دیگری به نام سایکه موفق به ترجمه متن اورارتوریی این کتیبه میشود. در سال ۱۸۹۰(م) دمرگان فرانسوی در جستجو و کشف راز این سنگ برمیآید. تا این تاریخ هیچگونه قالبگیری کاملی از سنگ نوشته کلاشین گرفته نشده بود در پاییز همان سال دمرگان شخصاَ به آذربایجان آمده و پس از اینکه حکومت وقت آذربایجان یکی از خوانین ایل زرزا را در اختیار وی قرار میدهد همراه با خان مزبور از دهکده هیق به طرف گردنه کلاشین حرکت میکند و پس از رسیدن به مقصد در مدت دو ساعت به طریقه اشامپاژ نسخه کاملی از تمامی جهتهای لوحه تهیه میکند.
بخشی از خطوط این لوحه که به زبان آشوری است برای اطلاع کامل از متن آن به وسیله ژاک دمرگان به پرشیل آشورشناس مشهور عرضه میگردد. پرشیل پس از زحمات فراوان موفق به ترجمه آن گردید و آن را همراه با مقدمهای در یکی از روزنامههای پاریس انتشار میدهد.
متن اصلی کتیبه کلاشین از ۴۲ سطر تشکیل شده است و از آن چنین مستفاد میگردد که … مهر کپوسی، ایشیوینی و منوا که هر سه از پادشاهان سرزمین توشیبا بودهاند، این سنگ را به هالدیه خداوند شهر موازیر اهدا کردند.
ولایت پارسوا در غرب دریاچه ارومیه (چی چست) قرار داشت و در قرن ششم قبل از میلاد دولت جدیدی بنام هالدیه یا خالدیه ظهور کرده و ولایت پارسوا را به خود ضمیمه کرده پادشاه خالدی سنگ کلاشین را تراشیده و در گردنه کلاشین در جنوب غربی دریاچه نزدیک سرحد نصب کرده است.
ترجمه متن اورارتویی سنگ نوشته کلاشین
نزد خدای خالدی به شهر موساسیر برای تقدیس آمدند رمهای به خدای خالدی تقدیم داشته و چنین گفتند آن کس که این رمههای رهاشده را از جلوی دروازه معبد خدای خالدی بریابد، آنکس که بیند آنها را میدزدند و خود را در تاریک و خفا پنهان سازد، و آنکس که در مرکز شهر موساسیر زندگی میکند و میشنود.مشخص این رمهها را، از برابر دروازههای خدای خالدی از نابودی آنها، افسرده نمیشود به چنین آدمی، خدای خالدی مرحمت و الطاف بیکران ندارد و نسل او را از روی زمین برخواهد داشت.هر کس این سنگنبشته را از این جا بردارد، هر کس این سنگنبشته را بشکند، هر کس به کس دیگری بگوید، برو این سنگبشته را بشکن، تمامی خدایان شهر موساسیر، خدای خالدی، خدای هوا، خدای خورشید نسلش را از روی زمین برخواهد انداخت.
آنگاه که ایشپوینی پسر «ساردور» شاه بزرگ، شاه قدرتمند،شاه جهان،شاه سرزمین «نایری»سرور بزرگ شهر «توشیبا شهر»و «منووا» پسر اونزد خدای «خالدی»به شهر «موساسیر»به معبد بلندیکه برای خدای «خالدی»بنا کرده بودند، آمدند،«ایشپوینی» پسر «ساردور»برای معبد بزرگ،جنگ افزارهای نفیس، ورمه های زیبا آورده است.«ایشپوینی» اشیاء مفرغیو ظروف مفرغیآورده است.ایشپوینیرمههای بسیارآورده است(که)تمام این هدایا رادوباره (مجددا)(برای این معبد)مقرر داشته است.«ایشپوینی»تمامی این هدایا رادر برابر دوازده «خالدی»به خدای «خالدی»به خاطر (دوام) زندگی خود،ارزانی می دارد…«ایشپوینی» بعنوان کفاره۱۱۱۲ گاو۹۱۲۰ ( بز فربه، و قوچ،)و ۱۲۴۸۰ بز فربهبرای وقف آورده استهنگامیکه «ایشپوینی» پسر «ساردور»شاه بزرگ، شاه قدرتمند،شاه جهان،شاه سرزمین «نایری»سرور بزرگ شهر «توشپا شهر» در برابر «خالدی»به نیاز، آمدبرای (جلب) مرحمت خدای «خالدی»این…و سپس،او «ایشپوینی»این حیوانات و اشیا رادر مسیر دروازه های، معبد خدای «خالدی» گذارد.
در «موساسیر» رمه های (اهدایی) را، نگهبانان رها کرده، یا در نگهداری آنها کوتاهی کرده بودند.از برابر دروازههای (معبد) خدای «خالدی» دزدیدند و فروختند.اینکه در این هنگام که آنها «ایشپوینی» پسر «ساردور» و «منوا» پسر اپشیوینیبه شهر موساسیر
برای تقدس آمدند رمه ای به خدای «خالدی»تقدیم داشته و چنین گفتند:آن کس که این رمه های رها شده را از جلوی دروازه «خالدی»بدزدد، آن کس که ببیند آنها را می دزدند، و خود را در تاریکی و خفا پنهان سازد، آن کس که در مرکز شهر «موساسیر» زندگی میکند.
و میشنود شخصی (این) رمهها را، از برابر دروازههای «خالدی» دزدیده و به همراه (خود) برده است، و از نابودی آنها، ناراحت (افسرده) نمیشود، به چنین آدمی، خدای «خالدی» مرحمت ندارد، و نسل او را از روی زمین برخواهد داشت.
هر کس این کتیبه را از این جا بردارد، هر کس این کتیبه را بشکند، هر کس که به کس دیگر بگوید «برو… این کتیبه را بشکن، تمامی خدایان شهر «موساسیر» خدای «خالدی»، خدای «هوا» و خدای «خورشید» نسلش را از روی زمین، برخواهند داشت.
با چه سندی ادعا داری که کردها از اول ساکن اشنویه بودن حال آنکه کردها مهاجرینی هستن که در سده اخیر به مناطق غربی اذربایجان کوچانده شده اند.
هسته داشق و تورت کر کوه
نصف ایران مال کردهاس..داداش کجای توو
ادعاتون برا چیتونه خدایی نکشیمون با سند ????????????????
یکم مطالعه تو بیشتر کنی میفهمی تاریخچه ی کردها چیه…تو یه مغز زنگ زده ای
باسند اینکه فقط کردها صاحب اشنویه هستند.
کردها به آذربایجان کوچانده شده اند هیچ ریشه ای در این سرزمین ندارند
دوست عزیز ادعای شما براحتی قابل تحقیق است. در صده اخیر حتی دوبین عکاسی هم وجود داشته است. پس براحتی می شود در این باره تحقیق کرد. از کجا کوردها به اشنویه کوچانده شده اند ؟ از چه منطقه ای ؟ پس از کوچاندن ساکنین قبلی و به قول شما اصلی اشنویه کجا رفته اند ؟ ناگاه غیب شده اند ؟ فرار کرده اند ؟ کجا هستند الان ؟ اگر در صد سال اخیر کوردها کوچانده شده اند پس نباید خانواده ای پیدا شود که بیش از 2 نسل در آنجا زندگی کرده باشند ! در حالی که این قضیه بسیار قابل تحقیق است و ادعای شما مهمل و بی اساس و بی ارزش است و ناشی از اطلاعات اشتباه شماست
تو خودت اصالت دارى ثابت كن بعد در مورد كردها صحبت كن با وضو نام مردان بگير نه لر و بلوچ و كرد هيچ وقت كوچانده نشدن شما برو پيش اين سه قوم از نزيك صحبت كن اگه مردى
کورد ها از قدیم اهل اشنویه بوددند داداش
با تمام احترام به همه اقوام،کردها مهاجرین عراقی هستن که به آذربایجان در ۱۰۰ سال اخیر اومدن
کوچانده شدیم!
اومدیم؟
مهمونی اومدیم و ماندگار شدیم!
الان هستیم
بخوای نخوای هستیم
حالا ادعایی داری بیا اونجا هدایتت کنم