طبس در آن زمان، پايتخت اسماعيليان قهستان و نيز مركز آموزش فداييان مطلق كه بهشكل مستقيم از قلعهی الموت دستور می گرفتند، بوده است.خراسان جنوبی در آن دوران شامل چند قلعهی جديد بود كه در دورهی سلجوقيان بنا شده بودند و سبك ساختمان آنها نشان می داد كه از بناهاي تازه بودهاند؛ اما سبك قلعهی طبس آشكار می كرد كه در يكی از دورههای گذشته و شايد در دورهای كه هنوز اسلام به خراسان نيامده بود، بنا شده است.
قلعهی اسماعيليان از جاذبه های طبس،در ميان كوه بهگونهای بنا شده است كه هنگام خروج از قلعه، كوه با سربالايی خيلی ملايم بهسوی بالا می رود؛ شيب كوه از خارج بهسوی قلعه بهقدری كم است كه در هنگام راه رفتن، شخص احساس نمی كند، از يك سربالايی بالا می رود. به همين دليل، آن شيب مانع از اين نمی شد كه از پايين كوه قلعهی طبس را در بالای آن نبينند.
در چهار سمت قلعهی اسماعيليان وضع كوه همين گونه است و زمين با يك شيب ملايم بهسوی قلعه می رود و در هر سمت مجراهای مخصوصی از خارج به قلعه منتهی می شدند. سازندگان قلعه به اين دليل، زمين را نسبت به قلعه دارای شيب كرده بودند كه آب باران و برف از چهار سمت بهسوی قلعه برود و از راه مجاری مخصوص وارد مخزنهای آب شود.
بهدليل ناتوانی در فراهم كردن آب برای ساكنان قلعه و همچنين وضعيت فيزيكی قلعه، دروازهی قلعه بهگونهای بود كه به نگهبان احتياج نداشت.در واقع، از هيچ سمتی امكان صعود از كوه ممكن نبود، كسی خود را به قلعه نمی توانست برساند و هيچكسی پس از خروج از قلعه از كوه نمی توانست پايين برود، مگر اينكه خود را پرت كند.
در جهتهای شرق، غرب و شمال قلعهی اسماعيليان فقط كوه بود و جز قلههای كوهها چيز ديگری بهچشم نمی خورد؛ اما در قسمت جنوب، جلگهای به نام طبس بود و بهدليل نزديكی قلعه به اين جلگه، اسماعيليان آنرا قلعهی طبس ناميدند.