لباس محلی، قدیمی و سنتی نسل به نسل میچرخد و چه بهتر است که این سنت زیبا همیشه باقی بماند. استان مرکزی هم سهمی در نگهداری سنت دیرینه خود دارد که در ادامه به آن میپردازیم.
اول به سراغ البسه محلی مردان استان مرکزی میرویم
پوشاک مردان
سرپوش
کلاه نمدی: این کلاه ساده و بدون لبه است. در شهر مامونیه تنها طبقه رعیت آن را بر سر میگذارند.
کلاه گوشی: این کلاه از پشم است و توسط مردان روستا بافته میشود. این کلاه چون تا پایین گردن را میپوشاند، بیشتر در زمستانها مورد استفاده قرار میگیرد.
کلاه پهلو: کلاه پهلو را تنها مردان خانوادههای اعیان و خوانین بر سر میگذارند. این کلاه را در روستای لالاوین «کلاه دوره دار» و در روستای الویر «شبگاه» مینامند.
کلاه شاپو: کلاه شاپو به صورت مخروطی و بلند است و درگذشته ملاهای مکتب خانه آن را بر سر میگذاشتند.
تن پوش
قبا: از جنس کرباس، نازک، آستیندار و بلند است و تا زیر زانو را میپوشاند. قبا را بیشتر در فصل بهار و تابستان به تن میکنند. در روستای لالایین قبا را «دون» میگویند.
پیرهن: پیرهن را در شهرهای ساوه، مامونیه و روستاهای آوه و الویر «پیرون» piron و در سایر نقاط «کوینک» مینامند. پیرهن گشاد و بلند، بدون یقه و دارای سه دکمه در جلو است و تا بالای زانو را میپوشاند. آستین آن ساده و بدون دکمه است. در برخی موارد یقه پیراهن تنها با یک دکمه بر روی دوش بسته میشود.
جلیقه: جلیقه جلو باز و بدون آستین است. در شهر ساوه آن را «جیزقاله» و در مامونیه و لالایین «جلیزقه» مینامند.
پوستی (پوستین): پوستی را از پوست گوسفند که پشم آن چیده نشده است، تهیه میکنند. بیشتر چوپانان در فصل زمستان پوستی به تن میکنند. پوستین را در مامونیه «کورک»، در روستای الویر «بالارکوک» و در روستای خشکرود «کلک» مینامند.
کپنک: لباس کپنگ را چوپانان در فصل زمستان میپوشند و آن را از پشم گوسفند و یا موی بز در محل تهیه میکنند. تمان: تمان تن پوشی گشاد و راحت و مانند زیرجومه (زیر شلوار) است. جنس آن از کرباس و بیشتر به رنگهای آبی و مشکی است. اعیان و خوانین از پارچههای رنگ کبود برای تهیه و دوخت آن استفاده مینمایند.
پاپوش
شال پا: شال پا را از پشم میبافند و به هنگام چرای دام در زمستانها بر روی ساق پا میپیچیند. در روستاهای لالایین و غاذمآباد آن را «دولاخ» و در روستای خانقاه ساوه «مچ پیچ» میگویند.
کلش: نوعی کفش که تخت آن از پارچه است و رویه آن از نخ پنبه بافته میشود. در روستای لالایین آن را «آجین» مینامند. اوزی چپه: تخت آن لاستیک و رویه آن از چرم است. این کفش را از شهر تهیه میکنندو هنگام کشاورزی و چوپانی میپوشند.
کفش ملکی: تخت آن لاستیک و رویه آن از نخ پنبه بافته میشود. این کفش را در روستای آوه و مامونیه «گیوه» و در چناقچی «کش لاستیکی» میگویند.
پوتون: از لاستیک و ساق بلند است. در روستاهای غاذمآباد و الویر آن را «چکمه» میگویند.
گالش: از لاستیک و یک تکه است. این کفش را در روستای آقچه قلعه «جیر دوستک» و در خشکرود «چاماش» میگویند.
اک شسته: تخت آن از چرم و رویه آن از نخ پنبه است. در روستای چناقچی بالا آن را «چاروغ» (چاروخ) مینامند.
پوشاک زنان
سرپوش
کلاه: کلاه را زیر چرقد بر سر میگذارند. در روستای چناقچی بالا کلاه را «بورک» میگویند.
چاقچو: روسری توری بلندی است که بیشتر اعیان آن را بر سر میکردند.
چرقد: چرقد از جنس کرباس یا متقال و به رنگ سفید است.
چادر: چادر نیز به رنگ سفید است و بیشتر از نخ پنبه تهیه میشود.
دستمال: از جنس ابریشم و بیشتر به رنگ سیاه است و روی چرقد بر سر میپیچند.
کلقی: روسری بلند و ریشداری است که بر روی سر عروس میاندازند و یشتر به رنگهای سفید، قرمز و سبز است.
تن پوش
پاچین: پاچین یک تکه و بدون یقه است و از دوش تا مچ پا را میپوشاند و دو تا سه دکمه در جلو دارد. برای دوخت آن از پارچههای رنگی گلدار به رنگهای قرمز، سبز و سفید استفاده میکنند. پاچین را در روستای آقچه قلعه «پاچون» میگویند.
کوینک: پیرهن گشاد، بدون یقه با سه دکمه در جلو و آستیندار است و تا بالای زانو را میپوشاند. برای تهیه و دوخت آن از پارچههای گلدار به رنگهای آبی و قرمز استفاده میکنند.
قربند: دامن چیندار بلندی است و همراه کوینک به تن میکنند. تهیه و دوخت آن ده تا دوازده متر پارچه نیاز دارد. قربند را در روستاهای غاذمآباد و الویر «شلته» میگویند.
کت: بیشتر از جنس مخمل است و بیشتر در مراسم عروسی به تن میکنند.
جلیقه: مانند جلیقه مردان و بیشتر به رنگهای شاد است.
تمان: مانند نوع مردانه است، با این تفاوت که در دوخت آن تنها از پارچه سیاه رنگ استفاده میکنند. در روستای الویر شلوار زنانه را «نظومی» (نظامی) میگویند.
زیور آلات
در روستای ساروق اراک زنان از گلوبندی که اشرفی و مریمی است، استفاده میکردند. در زیر گلوی خود نیز سنجاق و برخی مهره کبود وصل میکردند. در حال حاضر بیشتر زیورآلات از طلا است.
در روستای وفس مهرههای آبی را به وسیله طناب و بندی میپوکوندند. اشرفیهای ناصرالدین شاهی را داخل هر مهره میگذاشتند و به عنوان گلوبند و سینهریز استفاده میکردند. گوشوارهها را هم شامل بند و مهره بود و گاهی سکههای نقره را هم به گوش آویزان میکردند. برای رفع چشم زخم (نظر) گاهی مهرهها را به لباس بچههایشان میدوختند و یا روی لبهها پول نقره میدوختند که حالت زینت داشت و بیشتر خاص جوانان بود.