آدم های اهل دل بهترین آدم های روی کره زمین هستند. آن هایی که حال خوب دلشان را با همه تقسیم می کنند و گاه با هر آنچه که در دست دارند یک شگفتی خلق می کنند.
در تهران شلوغ و پرغوغای امروزها وقتی که هوا به سرش می زند و گاهی وارونه می شود، هستند آدم هایی که زندگی روزمرشان خلق حال خوب است. آن هایی که قلموی هنر را بدست گرفته و به جان شهر می افتند تا زندگی را لبخند و معنا ببخشند.
غار موزه یا باغ‌موزه وزیری یکی از موزه‌های فعال در ایران می‌باشد که توسط استاد ناصر هوشمند وزیری از مجسمه‌سازان برتر ایرانی با هزینه شخصی در شمال تهران ایجاد شد. ناصر هوشمند وزیری در ششم تیر هزار و سیصد و نود و هشت در همین باغ موزه درگذشت.
این غارموزه زیبا در زمینی به مساحت ۱۰۰۰ متر مربع در یک بنای دوبلکس در لواسان ساخته شد و از سال ۱۳۸۴ فعالیت خور را آغاز نمود.
غار موز های که در مهر ماه سال 1384 آغاز به کار کرده و برخلاف اغلب موزه های ایران ردپای دولتی ها در آن دیده نمی شود. یک مجموعه تماما خصوصی که از ساخت و پرداخت تا اداره کردنش به عهده خود آقای وزیری و خانواده اش می باشد.
درب بزرگ چوبی روبرویمان با پلاک 11 نشان از رسیدن به مقصد دارد. دق الباب که می کنیم در گشوده می شود و از همان نگاه اول لبخند به لبمان می آید.
درختان سرسبز و بلند بالا که یک حصار چوبی خاص و نامتقارن جلوی پیش رویشان را گرفته است، نمای جذابی را خلق کرده اند. درخت ها خم شده و به در چشم دوخته اند تا ببینند این بار چه کسی به دیدن موزه آمده است.
از همان ورودی یک مجسمه بلند بالا ایستاده و یک فرشته سفید رنگ بالای یک بلندی به فکر فرو رفته است. آرامش به یکباره به جانتان فرو می ریزد و شما را گرم و دلچسب در آغوش می کشد.
دیدن خود آقای وزیری یک دنیا انرژی است. مردی که احساس و روحیه هنرمندش از همان ابتدای ورود، فضا را دربرگرفته است. بعد از خوش و بش با استاد کم کم در مسیر سنگ ریزه زیرپایمان جلو می رویم.
یک اسب زیبا رخ می نماید و هر چه جلوتر می رویم فضا بیشتر به چشم می آید. ابتدا سردرگم می شویم اما کم کم با راهنمایی های استاد به خودمان آمده مسیر را پیدا می کنیم. خوب حالا از کجا شروع کنیم؟
اطرافمان پر از مجسمه های جورواجور است که هرکدام ذهنمان را به سمت و سویی می کشاند. یک باغ وسیع پیش روی ماست که هر طرفش به نحوی آراسته شده و هی ذهنمان را قلقلک می دهند تا سری به آن ها بزنیم. بنابراین وقت را از دست نداده و گوش هایمان را به استاد می سپاریم.
عشق به ایران و فرهنگ اصیل ایرانی آغازگر این راه سخت اما خوشایند بوده است. عشقی آنقدر قدرتمند که کوه را شکافته و این مجموعه عظیم را گرد آورده است.
زنده نگاه داشتن و انتقال فرهنگ ایرانی و داستان ها و افسانه های اساطیری دلیل اصلی دکتر وزیری برای ایجاد این موزه بوده است. موزه ای که جای جای آن با مجسمه های قهرمانان شاهنامه آراسته شده و هر چه فرهنگ غلط است به نقد کشیده شده و حالا وقت بازدید است.
فضای باز باغ موزه وزیری
خیالتان راحت باشد که کسی مزاحم بازدیدتان نمی شود. آزاد آزاد در محوطه چرخ زده و از نزدیک با هر چه می بینید ارتباط برقرار کنید. یک درخت بلند که پر از قوطی نوشابه است در همان ابتدا نظرم را جلب می کند.
نقدی به فرهنگ ریختن زباله و دنیایی که زباله ها از سر و کول همه چیز بالا می روند. آن طرف تر چند سردیس که متعلق به مشاهیر معاصر است.
یک سوی دیگر یک پهلوان بزرگ با گرزی در دست و تیرهایی در تیردان که با صلابت ایستاده و بی هیچ چون و چرایی شما را یکراست به شاهنامه می برد، امیرکبیری که در فکر فرو رفته و میرزاکوچک خانی که انگار از پس تاریخ بیرون آمده است.
آن طرف تر اما یک چیز حسابی نظرم را جلب می کند. صندلی هایی با شکل و شمایل عجیب و غریب و البته چشم نواز که با انواع و اقسام سنگ های تزیینی آراسته شده است.
آن هم بر روی یک توالت فرنگی! حتما شما هم مانند من متعجب شده اید و یک لبخند سردرگم بر روی لبانتان نقش بسته است.
یک سری مجسمه های عجیب و غریب با جنس های متفاوت تر هم یک گوشه ای چشم نوازی می کنند. نزدیکتر شده و رودررو و چشم در چشم زل میزنم به مجسمه و فکر می کنم آنچیزی که به ذهنم رسیده تا چه درست است. ماجرا جذاب تر می شود وقتی که سر و کله آدم آهنی های بامزه پیدا می شود.
مجسمه هایی با مواد بازیافتی که سر و شکل جذابشان برق چشمانتان را نمایان می کند. از این سازه های بازیافتی در این باغ کم نیست و هرکدام سمت و سویی از ذهن را نشانه رفته اند. آرش کمانگیر هم با آن چهره و حالت گیرایش حسابی بر روی زمین میخکوب مان می کند.
تابلوهای به دیوار وصله شده، درختان بلند بالا و باغی که در ترکیب با مجسمه ها حیرت انگیز است اولین بخش بازدید من از این موزه زیباست.
فضای داخلی غار
از فضای باز یکراست عازم فضای غار می شوم. اینجا یک غار دستکند است و طبق گفته ها هشت دالان توردتو در انتظار ماست. دیواره کوه تراشیده شده و لایه ای از بتن بر روی آن کشیده شده است. از همان درب ورودی فضا هیجان انگیز است.
مجسمه ها در گوشه ای از غار ایستاده و کاملا جلب توجه می کنند. کمی که جلوتر می روید رستم غار را همانند هرکول در اساطیر یونان باستان به دوش کشیده است.
مجسمه های کوتاه و بلند خاص که انگار از فرهنگ های متفاوت خود را به غار رسانده اند نیز از جذابیت های اینجا است. درب های کوتاه چوبی دالان به دالان شما را راهنمایی می کنند. اینجا واقعا جذاب است.
کارگاه مجسمه سازی
دیدن این حجم از خلاقیت، نوآوری، تیزبینی و هنر آنقدر من را سر ذوق آورده که ارداتم به استاد وزیری چند برابر شده است. حالا بیشتر علاقمندم تا سری به کارگاه خلق این عجایب بزنم. دنیای استاد وزیری حتما باید دیدنی باشد.
چوب، فلز، سنگ، فایبر گلاس و هر آنچه به ذهنتان می رسد اینجا در کارگاه شخصی استاد وزیری به چشم می خورد. دیدن یک کارگاه مجسمه سازی آن هم از نزدیک و آشنایی با روند خلق یک مجسمه به قدر کافی هیجان انگیز است بخصوص اگر دانشجوی هنر و یا علاقمند به ساخت مجسمه باشید. سخاوت آقای وزیری اینجا هم به چشم می خورد و با فراغ بال به همه سوالات جواب می دهند.
کارگاه صنایع دستی
به این جای کار که می رسیم متوجه میشوم با یک موزه هنرنمایی خانواگی روبرو هستیم. کارگاه صنایع دستی، ایرانی ایرانی و پر از محصولات سفالی و تابلوهای نقش برجسته، آثار سرامیکی و لعابی است. کوره پخت، چرخ سفالگری و هر آنچه برای ساختن یک محصول گلی و سفالی نیازمندید اینجا مهیاست.
کارگاه توسط راما هوشمند وزیری دختر دکتر وزیری اداره می شود و اگر قصد خرید و یا سفارش محصولی خاص را داشته باشید می تواند در همین کارگاه سفارش دهید. همه آثار متعلق به خانم راما وزیری است.
اگر هم آثار فایبرگلاس با آن شکل و شمایل خاصشان چشمتان را گرفته است می توانید در همین کارگاه آن ها را خریداری کنید. خوب این بخش هم واقعا لذت بخش بود.
گالری
متوجه می شوم که در سویی دیگر دختر دیگر آقای وزیری خانم رکسانا وزیری هم اداره یک بخش دیگر را بر عهده دارند، یک گالری! چندین و چند تابلوی نقاشی که نمونه اش را قبلا در فضای باز هم دیده بودم اینجا در گالری به نمایش گذشته شده است.
سالنی نه چندان بزرگ با ابعاد چهل متر مربعی که آنطور که به گوشمان رسیده آثارش زود به زود تغییر می یابند. هنرهای تجسمی هم در گوشه و کنار گالری به چشم می خورد.
سرای بسطامی
در یک گوشه از باغ در میان کلبه های جور و واجور چوبی یک درب شما را به یاد خانه هابیت ها در سه گانه حیرت انگیر ارباب حلقه ها می اندازد.
از درب کوچک به سالنی 90 متری می رسیم با تعدادی صندلی و انواع و اقسام تابلوها. محلی برای برگزاری سمینارها و جلسات. سرای بسطامی زیاد به کارمان نمی آید پس به ادامه مسیرمان می پردازیم.
کلکسیون ها
آدم های خاص را علایق خاصشان اینطور منحصربفرد می کنند. در میان آثار فاخر و برجسته و خلاق دکتر وزیری چشممان به کلکسیونی روشن می شود که اصلا فکرش را هم نمی کردیم.
کلکسیون آفتابه! باورتان نمی شود 600 آفتابه و پارچ مسی اینجا از دوره های مختلف تاریخی گرد هم آمده و یک مجموعه خارق العاده را خلق کرده است. جمع کردن این کلکسیون 40 سالی زمان برده و حتما تنوع بالایش شما را هم مانند من حیرت زده کرده است.
از دیگر علایق استاد که در باغ موزه وزیری کاملا محسوس است علاقه به شطرنج است. حتما شما هم فکرتان به سمت و سوی ماکت می رود اما نه، اینجا با انواع و اقسام صفحات شطرنج از دوره های مختلف با شکل و شمایل متفاوت روبرو می شوید.
یک علاقه که علاوه بر مهارت در بازی شطرنج یک کلکسیون کامل را نیز گردآوری کرده است.موزه سیرابمان می کند خصوصا وقتی می شنویم انواع و اقسام هنرهای تجسمی در این موزه آموزش داده می شوند و از مجسمه سازی گرفته تا نقاشی را می توانید اینجا در همین محیط جذاب و پر از سوژه بیاموزید و این خارق العاده است.
اینجا یک کافی شاپ کوچک و نقلی هم دارد که فقط در روزهای تعطیل با یک غذای ایرانی از شما پذیرایی می کند.
دکتر ناصر هوشمند وزیری
در سال 1325 در شهر زیبای همدان نوزادی چشم به جهان گشود که شاید هیچ کس فکر نمی کرد روزگاری دست های هنرمندش از هر چیزی که بدستش می رسد یک اثر هنرمندانه خلق کرده و مجسمه ساز به نامی شود.
ناصر هوشمند وزیری در سال 1350 لیسانس مجسمه سازی را از دانشکده هنرهای زیبای تهران آن روزها گرفت و در سال 1373 مدرک دکترای افتخاری و استاد درجه یک را به پاس خدمات هنری ارزنده اش از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دریافت کرد.
مرد بلندپرواز و خلاق دنیای مجسمه سازی که علاقه بسیاری هم به ساختن مجسمه های فایبرگلاسی دارد در سال 1374رتبه نخست دوسالانه مجسمه سازی را کسب کرد.
استاد دانشکده هنر سوره چند سالی را هم مدیر بخش هنری موزه تاریخ طبیعی پردیسان بود تا اینکه در سال 1384نخستین غار موزه خصوصی ایران را با یک دنیا شگفتی و عشق خلق کرد. از این استاد بزرگ و پراحساس دنیای مجسمه سازی اما در گوشه و کنار کشورمان یادگارهای فراوانی به جا مانده است.
اگر چرخی در پایتخت بزنید اغلب مجسمه های زیبای پارک جمشیدیه و یا آب نما و آبشار پارک ساعی، حتی مجسمه های بیمارستان صارم از ساخته های استاد وزیری است.
ساخته های استاد حتی تا ارتفاعات کلکچال هم رفته و در آن بالا بالاها هم دلبری می کنند. موزه دامغان، موزه زنجان، نمایشگاه فرش هانوفر، ماهشهر، لرستان و بسیاری از شهرهای دیگر هم یادگارهایی از هنرنمایی استاد هوشمند وزیری را در خود جای داده اند.
آدرس غار موزه وزیری
غار موزه در شهر لواسان و در 11 کیلومتری تهران قرار دارد. منطقه ای خوش آب و هوا که در بین پایتخت نشینان شهره است. برای رسیدن به موزه به سمت بلوار امام خمینی، جاده کند علیا و سفلی حرکت کرده و در دوراهی بوجان به سمت چپ می پیچیم. خانه ای با پلاک شماره 11 که ظاهر ساده درب چوبیش شما را هم متعجب خواهد کرد.
موزه همه روزه از ساعت 9 الی 19 آماده پذیرایی از بازدیدکنندگان مشتاق است. البته از ساعت 12:30 الی 14 تعطیل است اما در روزهای تعطیل یکسره باز است.
اگر دست جمعی عازم این موزه شده اید حتما از قبل با مسئولین موزه هماهنگ کنید و از ما نشنیده بگیرید که اگر دسته جمعه به موزه بروید از تخفیف خوبی هم برخوردار می شوید.
