همیشه قدم زدن در محله های قدیمی احساس خوبی داشته. محله های که روزگاری نه چندان دور شاهد اتفاق های تلخ و شیرینی بودن که فقط خاطرشون در ذهن ها مونده. شاید سالیان سال در خیابون پرهیاهوی سعدی رفت و آمد داشتین. اما بی تفاوت از کنار آن عبور کردین. خانه ای که روزگارانی نه چندان دور محفل نویسندگانی نامدار بوده اما هم اکنون مانند گمشده ای در شهر، از میان مردم جدا شده و به فراموشی روزگار سپرده شده. خانه ای از یاد رفته در شهری پرجنب و جوش که یادآورِ روزگارانِ پرمشغله ی هدایت ها بوده. سرنوشت خانه صادق هدایت مانند گره های کور یک کلاف سردرگمه، سرنوشت این خونه به بوف کور مغموم هدایت تشبیه شده و خدا میدونه چه بلایی بر سر آن خواهد آمد. دیوارهای ترک خورده حیاط خانه، ستون های موریانه خورده، تنه ی درختان سر بریده و ته مانده ی وسایل بازی یک مهدکودک که به حال خود رها شده. سنگ ریزه های ساختمون های مجاور که با ارتفاعی بلندتر از ساختمان هدایت در حال ساخته، نقاشی های کودکانه که هنوز سر و صدای کودکان کارمندان بیمارستان امیراعلم رو در گوش ها زمزمه میکنن، همه نشون از بی نشونیِ صاحب خونه دارن و جمله ای زیبا از صادق هدایت ” چه خوب بود اگر همه چیز را میشد نوشت. اگر می توانستم افکار خودم را به دیگری بفهمانم، می توانستم بگویم.نه… یک احساساتی هست، یک چیزهایی است که نمیشود به دیگری فهماند، نمی شود گفت، آدم را مسخره می کنند. هر کسی مطابق افکار خودش دیگری را قضاوت می کند، زبان آدمیزاد مثل خود او ناقص و ناتوان است “
این مکان با شکوه در استان تهران، شهرستان تهران، خیابان سعدی، بالاتر از خیابان منوچهری، ضلع جنوب غربی بیمارستان امیراعلم، خیابان شهید تقوی (خیابان هدایت) پلاک ۳، کنار خانه سفیر کبیر دانمارک واقع شده است.
صادق هدایت
صادق هدایت از پیشگامان داستان نویسی نوین ایران و روشنفکری برجسته بوده. صادق درسه شنبه ۲۸ بهمن ماه ۱۲۸۱ شمسی در خانواده ای نویسنده متولد میشه. پدرش هدایت قلی خان هدایت (اعتضاد الملک) فرزند جعفر قلی خان هدایت (نیرالملک) و مادرش خانم عذری زیورالملک هدایت دختر حسین قلی خان مخبر الدوله دوم بود. پدر و مادر صادق از تبار رضا قلی خان هدایت یکی از معروف ترین نویسندگان، شعرا و مورخانِ قرن سیزده بودن. گذر از زندگی پرجنب و جوش صادق از بلژیک تا رشته مهندسی از فرانسه تا داستان های “زنده به گور” و “یاداشت های یک دیوانه” تا بازگشت به ایران و استخدام در بانک ملی، اداره اقتصاد و اداره موسیقی کشور، سفر به هند و آموختن فارسی میانه، از هییت تحریریه مجله موسیقی تا سمت مترجمی در هنرکده هنرهای زیبا و بازگشت همیشگی به فرانسه تا فروردین غم انگیزه ۱۳۳۰ در پاریس، خودکشی و پایان حیات خود، فرجامی تلخ که زمینه ساز بحثهای مخالف و موافق درباره او بود. حجم آثار و مقالات نوشته شده درباره ی نوشته های هدایت، نوع زندگی و خودکشی صادق هدایت بیانگر ژرف او بر جریان روشنفکری ایران بود و هم اکنون آرامگاه او در گورستان پرلاشز پاریس واقع شده. اما هنوز هم به نظر میرسه او شگفت انگیزترین نویسنده ی این مرز و بومِ و خالق خواندنی ترین آثار ادبی.
خانه ی پدری صادق هدایت
باز هم تهران، میراث جاودانه ای دیگری رو فراموش میکنه. میراثی که بدون داشتن نام و نشونی چون برگ خزان از درخت فرهنگ مردم جدا شده و زیر پاها له میشود. این بار نوبت به میراث و خانه صادق هدایت رسیده. خانه ی پدری صادق هدایت در سال ۱۳۲۳ توسط اعتضاد الملک پدر هدایت فروخته شده، اما تا سال ۱۳۵۳ خالی مونده، بعد توسط دفتر فرح پهلوی خریداری شده و قرار شده به موزه هدایت تبدیل شود. اما مورد بی مهری روزگار قرار گرفته و سال های بعد لوازم این خانه از موزه ی رضا عباسی سر در آورده و این خونه هم به بیمارستان امیراعلم داده شده و بعدها به مهدکودک صادقیه تبدیل شده و این نامهربانی ها با اعتراض هایی رو به رو شد و به همین دلیل به کتابخانه تبدیل شد.