پوریای ولی یکی از پهلوانان ایرانی است و نسبت به موقعیت آرامگاه دو نظریه وجود دارد.
یک روایت مقبرهٔ او را در شهر خوی، استان آذربایجان غربی میدانند. آرامگاه دیگری نیز منسوب به وی در شهر خیوه ازبکستان وجود دارد و البته آرامگاهی هم در فومن روستای کمامردخ وجود دارد. این مقبره از جاذبه های خوی، خود یک مجموعهٔ فرهنگی – تاریخی است و در فاصلهٔ قرنهای هشتم تا چهاردهم هجری (۱۴ تا ۲۰ میلادی) برای بزرگداشت نام پهلوان محمود ساخته شدهاست. چنانکه در آن نواحی رسم بر این است که پس از مراسم ازدواج برای تبرک به زیارت آرامگاه او میروند.
اما با شواهد و دلایلی که در کتاب مرآتالشرق آمده قول اینکه مقبره در خوی باشد قویتر است.
آنچه در روستای فومن است برای بزرگداشت نام پهلوان ساخته شده است.
آن روایتی که گفته آرامگاه پوریای ولی در شهر خیوه در ۲۵ کیلومتری جنوب شهر اورنگ مرکز خوارزم ازبکستان میباشد در واقع قبر پهلوان محمود قتالی فرزند پوریای ولی است.
طبق منابع موثق، پهلوان محمود قتالی فرزند پهلوان پوریای ولی بوده و با عنوان محمود قتالی بن پوریای ولی از وی نام برده شدهاست. برخی از منابع متاخر کلمه «ابن» که به معنی «فرزند» است، حذف نموده و منابع معاصر نیز هر دو شخصیت را یکی فرض نموده و پهلوان محمود قتالی را مشهور به پوریای ولی ذکر کردهاند.
این اشتباه در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی هم تکرار شدهاست. اما باید توجه داشت که پهلوان محمود قتالی هر چند که عارف و پهلوان نامداری بوده و آثاری هم با یادگار گذاشته، ولی هرگز در شهرت و نامآوری به پدرش پهلوان پوریای ولی نمیرسید.
آرامگاه مشهور شده به نام او از پر رونقترین مکانها در منطقهاست که هر روز مردم کثیری از اطراف فرارود و به ویژه خوارزم برای زیارت و راز و نیاز با خدای خود به آنجا میروند. گفتنی است که در ایشان قلعه امیران و صاحب منصبان زیادی مدفونند اما امروزه از هیچیک از آنها نامی برده نمیشود و تنها نام پهلوان محمود بن پوریای ولی و آرامگاهش همچنان زندهاست.
مقبرهای که در شهر خوی وجود دارد که روی آن نام پوریای ولی نوشته شدهاست؛ مردم شهر خوی آن را «پیر ولی» مینامند.
پوریای ولی کیست؟
برخی او را اهل اورگنج و برخی هم از مردم گنجه می دانند. وی در جوانی کشتی می گرفت و به کار پوستین دوزی و کلاه دوزی هم اشتغال داشت . پوریا به شهرهای مختلف آسیای میانه ، ایران و هندوستان نیز سفر کرد و در همة آن شهرها به پهلوانی معروف شد.داستان کشتی وی با یک پهلوان هندی نقل مجالس ایران و ازبکستان است.
مشهور است که پوریا، مادر آن پهلوان را در حال استغاثه و زاری دید که از خدا پیروزی فرزندش را طلب می کرد. پوریا برای شاد کردن دل او تصمیم گرفت تا در آن کشتی پشت خود را به دست پهلوان هندی به زمین رساند. گویند که در پایان این کشتی به مقام مکاشفه نائل شد.