در حاشیه جاده قدیم کاشان به نطنز، بر فراز رشته کوههای کرکس، بنایی گنبدی و هشت ضلعی از خشت و گل در محدوده شکارگاه عباسآباد ساخته شده که «گنبد باز» نامیده میشود.این گنبد از جاذبه های نطنز،مقبره باز شکاری شاه عباس صفوی، شاه مقتدر و بزرگ ایران در زمان صفویان است که پایتخت حکومتش شهر اصفهان بوده است.
مشخصات گنبد باز
بر تختگاهی دایره مانند از سنگ لاشه بهقطر تقریبی 10 متر و بلندی 80 سانتیمتر الی 3 متر بر قله کوهی که بلندی آن از سطح اطراف در حدود 2هزار متر است، گنبدی آجری 8ضلعی بنا نهادهاند.
آنچنانکه لبه پرتگاه تا جرزهای گنبد در حدود 1 متر فاصله دارد و این بنا که از آجر و ملات گچ ساخته شده، ابعاد هر یک از اضلاع هشتضلعی آن 3 و قطر پی 1.8 متر است.
هر یک از درگاههای 8 گانه آن به طول 100 و عرض 80 و بلندی 180 سانتیمتر است و به فاصله 30 سانتیمتر بالای هر درگاه دریچههائی به بلندی 90 سانتیمتر تعبیه شده و هر درگاه و دریچه بالای آن از سمت خارج به ایوانی کوچک به طول 2 و عرض 1 و بلندی 3 متر پایان میگیرد و کف ایوانها را نیز با آجر مفروش شده است.
درگاه گوشه شمال غربی دارای پلکانی است با 11 پله مارپیچ که به سمت بالا میرود و در سقف محوطه داخلی گنبد، دریچه مدوری وجود دارد که از آنجا نمای داخلی ساقه و پوشش خارجی گنبد که بهطور پیچ دار از شمال شرقی بهطرف جنوب غربی کشیده شده، نمایان است.
نکات معماری بنا
این ساختمان گوهری است در گنجینه هنرهای معماری ایران زمین و ستارهای است در آسمان آثار هنرهای زیبای این کشور که تا کنون دیده شده است.
گنبد باز یکس از شاهکارهای هنر معماری ایران است و طراح آن در کار خود سرآمد و در محاسبه فنی بسیار ماهر و در امور تزییناتی بینهایت با سلیقه بوده است.
جرزها که در حد اعلای تناسب معماری انتخاب شدهاند، بهترین شکل مقاوم زلزله را دارا بوده و تاکنون در مقابل زلزله و طوفانهای سهمگین کوه کرکس برجای ماندهاند و شگفت آنکه در سطح مقطع این جرزها چنان صرفهجوئی به کار رفته که با محاسبات پیشرفته امروزی نمیتوان کمترین تغییری در آن داد و یا صرفهجوئی بیشتری ایجاد کرد.
اجرای این بنای بسیار ظریف با ابعاد کاملاً موزون و مناسب آنهم در یک محوطه بسیار محدود با وجود راهی بسیار مشکل به راستی یکی از عجایب هنری است و حقیقتاً جالب توجه است که این ساختمان 8 ضلعی که قطر دایره محیطی آن 9 متر بوده و حتی محوطه همواری در اختیار نبوده و تعدادی از پایهها بر روی قطعه سنگهای پائینتر بهطوری بنا شده که عبور در اطراف آنها عملاً میسرنیست.
در داخل یکی از پایهها راه پلهای ارتباط قسمت پائین را با ایوان بالاتر برقرار میسازد و این ایوان چون کمربندی محکم در مقابل فشارهای ایجادشده از سنگینی گنبد، محاسبه و ساخته شده است.
از این ایوان میتوان فرسنگها افق اطراف را زیرنظر داشت و دیدهبانی کرد.
ابداع و احداث ایوانی بهاین شکل در این ساختمان شاهکار هنری بوده و مطابق است با این اصل معروف معماری که یک واحد الزامی و مورد مصرف ضمن انجام مقصود اصلی خود، وقتی به نهایت کمال میرسد که هم به زیبایی بنا بیفزاید و هم مقاومت آنرا بالا ببرد.
داستان گنبدباز
درباره ساختن این گنبد و وجه تسمیه آن داستانهایی چند بین مردم رواج دارد که بهمرور زمان جنبه افسانهآمیز آنها بر حقیقت پیشیگرفته است.
در کتاب زندگانی شاهعباس اول تألیف نصرالله فلسفی به وجه تسمیه این مکان چنین اشاره شده است که شاهعباس برای شکار بیشتر به گیلان و مازندران و گرگان و خراسان و برای شکار پرندگان، به اطراف اصفهان و کاشان مثل لنجان و نطنز میرفت.
شاه به شکار پرندگان علاقه زیادی داشت و صید پرندگان بیشتر به وسیله بازهای شکاری صورت میگرفت و همه سال حکام ولایات از هرجا بازهای شکاری فراوان برای او میفرستادند.گاهی فرستادگان مخصوصش از کشورهای بیگانه مانند روسیه و ترکستان بازهای شکاری جَلد و چابک بهایران میآوردند.یکی از بازهای شکاری شاهعباس بازی بود معروف به باز “لَوَند” که بهعلت جَلدی و چالاکیاش بهاین نام خوانده می شد.
شاه عباس صفوی، این باز بیباک چابک را از سایر بازها بیشتر دوست میداشت و بر حسب اتفاق، در سال ١٠٠١ هجری قمری، هنگامیکه از اصفهان بهقزوین میرفت، باز لوند در نزدیکی محله قصبه نطنز مرد و شاه به علت علاقه فراوانی که بهاین باز داشت فرمان داد تا برفراز کوهی برجی به یادگار آن بنا کردند و این برج که هنوز پا برجا است به گنبد باز معروف است.
داستان دیگری که بسیار در نطنز درباره گنبدباز نسل به نسل در مورد آن گفته می شود داستان نجات دادن جان شاه عباس صفوی توسط باز “لَوَند” است و داستان به اینگونه روایت می شود که روزی شاه عباس صفوی برای ییلاق به نطنز رفته بود و قصد میکند تا از کوهی که امروز به نام گنبدباز شهرت گرفته بالا برود، شاه عباس صفوی بعد از رسیدن به میانه کوه تصمیم میگیرد تا از آبی که در کوه جاری بوده است بنوشد اما باز از این کار شاه عباس صفوی ممعانت می کند و ظرف آب شاه عباس صفوی را بر روی زمین می اندازد و این کار چند بار تکرار میشود و در نهایت شاه عباس صفوی دستور میدهد تا سر باز را بزنند و از خوردن آب منصرف می شود و به بالا رفتن از کوه ادامه میدهد اما بعد از رفتن مسافتی متوجه می شود که در آب جاری شده بر روی کوه، ماری بزرگ و سمی مرده است و باز به همین دلیل مانع خوردن آب میشده و برای همین دستور میدهد تا مقبره ای برای او بر روی کوه بنا کنند و نام او را گنبدباز می نامند.